reemix
Abbas Ghaderi Lyrics
Jump to: Overall Meaning ↴ Line by Line Meaning ↴
خورشید داشت میرفت تو ابرا
گفتی دیگه وقت رفتنـــه
منو گذاشتــــــی تنهــــا
بیا که هنوزم دل من ، برای تو مهربونه
تو بیا که دلخوشیم تویی ، خدا خودش میدونه
بی تو من پای دلم رو می شکنم
دیگه قید همه چی رو می زنم
مریضه و پرستارنداره
بیا که دل خـــریدار نداره
مریضه و پرستارنداره
ماه اومد تو آسمون ، خبر ندارم از او
دلم اسیره غمه
شب میشه غصه ها غم ، میریزه توی دلم
هنوزم او یادمه
یادمه می گفت برام ، بخدا تو رو می خوام
تو عشق پاک منی
شب هازیر نور ماه ، به من می گفت با نگاه
که تو توی قلبمی
دوباره شب اومد ، به قلبم درد اومد
ز دوری رخش ، جونم به لب اومد
دل بیچاره ام اسیره درده
نمی دونم بجز وفا چه کرده
دل بیچاره ام اسیره درده
نمی دونم بجز وفا چه کرده
کی گفته بود مشت منو وا کنی
پیش حسودا منورسوا کنی
کی گفته که پشت سرم بد بگی
خون به دل خون شده ی ما کنی
بسته دیگه صدات و خاموش بکن
من نمیخوامت منوفراموش بکن
بسته دیگه صدات و خاموش بکن
من نمیخوامت منوفراموش بکن
چقدر برات این در و اون در زدم
سنگ تو رو به سینه و سر زدم
اما یه روز رفتی تو هم بی خبر
تنها گذاشتی من و رفتی سفر
بسته دیگه صدات و خاموش بکن
من نمیخوامت منوفراموش بکن
بسته دیگه صدات و خاموش بکن
من نمیخوامت منو، منوفراموش بکن
The lyrics of Abbas Ghaderi's song "Reemix" depict the pain and heartbreak of a person who was left alone by their loved one. The song starts with a reminiscence of the past when the sun was setting, and the person was left alone by their loved one with a promise of never returning. The lyrics convey a sense of longing for the loved one and their affection. The person pleads with their loved one to come back, as their heart still beats for them and they are the cause of their happiness. The person expresses the agony and grief of being left alone and the constant pain that weighs heavily on their heart. The lyrics also reveal the memories of the loved one, the promises made, and the moments shared together.
The lyrics reveal the intensity of emotions that the person feels towards their loved one, and the pain and suffering they face without them. They express a longing to be reunited with the loved one and the torture of living without them. The song showcases the different shades of love, ranging from the blissful memories shared to the agony of separation, and the relentless urge to be reunited.
Line by Line Meaning
یادته یه روز تنگ غروب
Remember that narrow sunset
خورشید داشت میرفت تو ابرا
The sun was going down in the clouds
گفتی دیگه وقت رفتنه
You said it's time to go
منو گذاشتی تنها
You left me alone
بیا که هنوزم دل من ، برای تو مهربونه
Come on, my heart is still kind to you
تو بیا که دلخوشیم تویی ، خدا خودش میدونه
You come because my happiness is all about you, God knows
بی تو من پای دلم رو می شکنم
Without you, I break my heart
دیگه قید همه چی رو می زنم
I break all the rules
بیا که دل خریدار نداره
Come on, the heart has no buyer
مریضه و پرستار نداره
It's sick and has no nurse
ماه اومد تو آسمون ، خبر ندارم از او
The moon came to the sky, I don't know about it
دلم اسیره غمه
My heart is captive to sorrow
شب میشه غصه ها غم ، میریزه توی دلم
At night, sorrows and sadness pour into my heart
هنوزم او یادمه
I still remember him
یادمه می گفت برام ، بخدا تو رو می خوام
I remember he said to me, I swear I want you
تو عشق پاک منی
You are my pure love
شب هازیر نور ماه ، به من می گفت با نگاه
At night, under the moonlight, he used to tell me with a look
که تو توی قلبمی
That you are in my heart
دوباره شب اومد ، به قلبم درد اومد
Night came again, and pain came to my heart
ز دوری رخش ، جونم به لب اومد
From the distance of his face, my soul came to my lips
دل بیچاره ام اسیره درده
My wretched heart is captive to pain
نمی دونم بجز وفا چه کرده
I don't know what he did besides loyalty
کی گفته بود مشت منو وا کنی
Who said to open my fist
پیش حسودا منورسوا کنی
To make me helpless in front of the envious
کی گفته که پشت سرم بد بگی
Who said to talk bad behind my back
خون به دل خون شده ی ما کنی
And make our hearts bleed
بسته دیگه صدات و خاموش بکن
Stop talking and be quiet anymore
من نمیخوامت منوفراموش بکن
I don't want you to forget me
چقدر برات این در و اون در زدم
How many times have I knocked on this door and that door for you
سنگ تو رو به سینه و سر زدم
I beat my chest and head on this rock
اما یه روز رفتی تو هم بی خبر
But one day you also left without knowing
تنها گذاشتی من و رفتی سفر
You left me alone and went on a journey
Contributed by Chase M. Suggest a correction in the comments below.